عتیقه فروش وگربه
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.
دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد.
دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد.
لذا گفت: عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت:
چند می خری؟
گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی.
رعیت گفت:
قربان من به این وسیله تا حالا پنج گربه فروخته ام!!!
نتیجه داستان:
هیچ گاه سعی نکنید دیگران را فریب دهید چون دست روی دست بسیار است!
نظر شما در ارتقای مطالب بسیار کار گشاست.
منتظر هستیم.
به ما بپیوندید👇👇👇👇👇
💠💠 کانال قاصدک آسمانی
@g1414
🔘وبلاگ
http://ghasedak1395.blog.ir
- ۹۵/۰۵/۳۰
شرکت تبلیغاتی پارت چاپ
آگهی نامه متفاوت