قاصدک آسمانی

پیام های آسمانی وزمینی

قاصدک آسمانی

پیام های آسمانی وزمینی

داستان با موضوع:
*پندهای آموزنده
*سبک زندگی
*آداب ومعاشرت

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۷ مهر ۹۵، ۰۰:۱۴ - mohammadreza
    سلام
  • ۱۸ شهریور ۹۵، ۱۰:۵۲ - javad
    سلام

فرشته دوبال

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ

از رسول خدا روایت شده: 

خداوند روز قیامت براى گروهى از امت من بال هائى قرار میدهد که از قبرهاى خود به سوى بهشت به پرواز میآیند، و به صورتى که بخواهند از نعمت اى بهشت بهره مند میشوند فرشتگان به آنان میگویند:آیا شما رنج حساب و گرفتارى محشر را دیدید؟ پاسخ میدهند حسابى در کار ما نبود، 

میپرسند از صراط عبور کردید؟ میگویند ما صراطى مشاهده نکردیم، 

میپرسند دوزخ را دیدید؟ جواب میدهند ما در مسیر خود به سوى بهشت چیزى را ندیدیم، 

میپرسند از امت کدام پیامبرید؟ میگویند: امت محمد. 

فرشتگان میگویند شما را به خدا سوگند بگوئید در دنیا چه عملى داشتید که به این مقام رسیدید؟ 

میگویند ما داراى دو خصلت بودیم که خداوند از پى آن دو خصلت به فضل و رحمتش این کرامت را در حق ما مبذول داشت‏ 

اوّل: «اذا خلونا نستحیى ان نعصیه:» 

چون در خلوت قرار میگرفتیم از خدا حیا میکردیم معصیت کنیم. 

دوم:«و نرضى بالیسیر مما قسم لنا:» 

نسبت به کمتر از آنچه ما را روزى میداد راضى و تسلیم بودیم. 

فرشتگان میگویند: شما لایق چنین مقامى هستید. [جامع السعادات، ج 3، ص 202.] 

داستانک 

در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. 

یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. 

دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: «امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. 

ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» 

از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: 

«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» 

در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟ 

- نه! 

- حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ 

- اختیار با شماست. 

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!» 

جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. 

زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!» 

جوان پاسخ داد: 

«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!» 

زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!» 

[عرفان اسلامی، حسین انصاریان، ج 8 ، ص254]

  • علمدار عشق

نظرات  (۱)

سلام  وبتون عالیه
یه  سوال دارم وبلاگ شما رو بلاگ دات آی آر هست راضی هستید ازش ؟ من میخام یه وبلاگ برای سایتم بزنم ولی نمیدونم اینجا مطمئنه یا نه
پاسخ:
علیکم السلام 
بله راضی هستم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی