مورد سؤال جمله ی معروف فرزدق شاعر می باشد او می گوید: من همراه مادرم در سال شصتم به سفر حج عازم بودم امام حسین را دیدم که شتابان از حرم خارج می شد و ما وارد می شدیم پرسیدم این کاروان کیست، گفتند
فلسفه ی همراه بردن اهلبیت توسط امام حسین ـ علیهالسّلام ـ این بود که قیام حضرت بدون آنها کامل نمیشد. امام حسین ـ علیهالسّلام ـ با تدبیر و حسابگری دقیق زنان و فرزندان را همراه خود به کربلا برد تا راوی رنجها و گزارش گر صحنه های عاشورا و پیام رسان خون شهیدان باشند و سلطه ی یزیدی نتواند بر
راننده تاکسی گفت: «میدونی بهترین شغل دنیا چیه؟»
گفتم: «چیه؟»
گفت: «راننده تاکسی.» خندیدم.
الجواب:
هذا الأمر لا یختص بالموضوع الحسینی فإن هناک الکثیر من الروایات لسانها ذلک اللسان ..
فقد روی عن النبی أنه قال : من قال لا إله إلا الله دخل الجنة 1 وعنه صلى الله علیه أیضا : من قال سبحان الله وبحمده مائة مرة حطت خطایاه ولو کانت أکثر من زبد البحر 2 . ومن قال سبحان الله وبحمده کتب له مائة ألف وأربع وعشرون ألف حسنة 3 ..
ومثلها أیضا فی
نص الشبهة:
هل خروج الحسین لکربلاء وقتله هناک عز للإسلام والمسلمین؟! أم ذل للإسلام والمسلمین؟!
إن قلت: عز للإسلام ، سأقول لک: ولماذا تبکی على یوم فیه عز للإسلام والمسلمین؟! أیسوؤک أن ترى عز للإسلام؟!
وإن قلت: ذلاً للإسلام والمسلمین، سأقول لک: وهل نسمی الحسین مذل الإسلام والمسلمین؟! لأن الحسین فی معتقدک أیها الشیعی یعلم الغیب، ومنها یکون الحسین قد علم أنه سیذل الإسلام والمسلمین.
انس مـى گـوید:
مـن خـدمـت امـام حسین (عـلیه السلام) بودم که کنیزش یک شاخـه گـل آورد و تـقـدیم امام (علیه السلام) نمود حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد کردم
انس مى گـوید به حضرتـش عـرض کردم: یک شاخه گل ارزشى ندارد که بخاطر آن او را آزاد کردى ؟
شخص نیکوکاری غلامی داشت که نسبت به او دلسوز بود و از غذاهای لذیذی که خود می خورد به او می داد و همیشه غلامش را در خوردن میوه با خود شریک می کرد.
روزی که آن مرد نیکوکار بیمار بود، خربزه ای کنارش گذاشتند.